راوی غصه ها شدم این دیگه حاشا نداره
ببین دل شکستمو، ببین دیگه نا نداره؟
تو جنگ آسمونو ماه چشام فقط یه ناظره
تنم برای جون دادن همیشه حی وحاظره
حرمت سقف آسمون دیگه شکسته مهربون
اونم داره میره سفر دیگه شدم بی همزبون
ازعشق واون همه صفا چندتایی مونده خاطره
دیگه کسی نمی شینه غروبا پشت پنجره
عشقم شده عروسکی افتاده دست بچه ها
چی می دونن ازعاشقی آدمای پر مدعا
تنهایی منظره رو، نظارگر شدم بازم
با بوسه قاصدکا براتون آهنگ بسازم؟
تا مرز خونه خدا تا شب بازم قدم زدم
برای دیدن خودم، یه سری به عدم زدم
توعشق ودلدادگیا، سهم منم شده جنون
دارم میمیرم ای خدا شکنجه می شم از درون